هنگامی که فرد میل پرخاشگری خود را خنثی می کند در درونش چه می گذرد؟

پرخاشگری به درون افکنده می شود، درونی می شود؛ در واقع به همان جا که آمده بود بازگردانده میشود به عبارت دیگر، به خود ایگو (من،خود) بر میگردد و در آنجا به تصرف بخشی از ایگو در می آید.

این بخش در برابر بخش های دیگر می ایستد و اکنون در مقام “وجدان” آماده است با همان پرخاشگری شدید با ایگو برخورد کند که ایگو میل داشت در مورد افراد دیگر ابراز کند و از این راه به ارضای خود دست یابد.

کشمکش میان سوپرایگویی سختگیر و ایگویی که زیرسلطه ی آن است را، احساس تقصیر یا گناه مینامیم.

این کشمکش به صورت نیاز به کیفر بروز میکند.بنابراین، تمدن بر لذت پرخاشگری خطرناک فرد از این راه چیره می شود که او را تضعیف و خلع سلاح می کند و با ساختن پایگاهی در درون فرد که مانند نیروی نظامی شهری اشغال شده است او را زیر نظر میگیرد.

فروید ناخرسندی های تمدن، ۱۹۳۰